تابستان كه به مرداد و شهريور مي رسه، به ياد پدر مي افتم و سي هزار گل سرخ ديگر!!قرار بود پاييز كه از راه برسه به مدرسه بروم.شوق عجيبي داشتم از اينكه روزي براي پدر از مدرسه بگويم، از همكلاسي ها، از ماهي سياه كوچولو، ولي هواي گر گرفته تابستان اون سال خبر از حادثه ديگري داد و وقتي تو كوچه پس كوچه هاي تهران و بسياري ازشهرها و روستاهاي كشورمان سرك كشيد، باخود نگراني و دلشوره ازيك فاجعه بسيار تلخ و دردناك را براي من و هزاران خانواده ديگر آورد.من ماندم و آروزيي كه هيچ گاه تحقق پيدا نكرد
سالهاي مدرسه را گذروندم. هرچه قدر بزرگتر ميشدم. بيشتر به پدر افتخار ميكردم.به اينكه دل شير داشت وتنها به جرم نه گفتن به اين حاكمان و دفاع از آزادي، بر سر دار رفت. به پدرم افتخار ميكردم كه ازحرمت انديشه وانتخاب آزاد جانانه دفاع كرد و براي شرافت زيستن حاضر به تسليم نشد
راستي پدرم و يارانش به كدامين كوه تكيه داده بودند. اگر كوه بود به راستي چه كوه استواري بوده و اگر رود بود چه رود خروشاني
درروياي كودكي چيزي ازآخرين يادگاري كه پدر از زندان برايم فرستاده بود نفهميدم ولي به خاطر سپردمش ودنبال ميكردمش پارچه سفيد كوچكي كه با نخ هاي قرمز رنگي نقش بسته و با حوصله و دقت تمام دوخته شده بود
روي پارچه نوشته بود سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران
سازماني كه از هزارويك آزمايش و ابتلا گذر كرد.از30 هزار گل سرخ عاشق ، از 17 ژوئن و سوختن پروانه ها ، ازخونهاي سرخي كه بر تن تبدار خاك اشرف ريخته شد. ازبه خاك افتادن ها تا به اوج رسيدن ها
تا به امسال رسيديم. به شهريورامسال و به ياد پدرمي افتم ، به ياد لبخند پدروبه نگاه نافذش و به درخت تتومندي مي نگرم كه پدر و يارانش با خون خود آبياري كردند و اكنون به 50 مين سال رسيده است
آري 50سال رسم فدا كاري نقش بسته بر تارك تاريخ ايران ، 50 سال بي وقفه عزم پاي مردي فشردن. 50 سال بي وقفه ايستادن
پس بياييد كه براي اين حماسه و شكوه ميهني50 ساله ، جشن بگيريم، سرتاسر ايران را غرق شادي و شوروشعف كنيم و اين جانيان شب پرست را با شادي خود، نابودكنيم
به همين منظور ما مي خواهيم به مناسبت سالروز تاسيس سازمان در شهرهاي مختلف ايران و ساير كشورهاى جهان جشن برگزار كنيم. خوشحال ميشم شما با ما همراه باشيد


Unknown

Posted in:
0 comments:
Post a Comment
از كامنت و نظرشما ممنون هستم