Saturday, 8 August 2015

تابستان ۶۷ وچکامه ي خون و جنون


هيچ كس نمي داند چه شد. نه من ميدانم که آخرین روزها چه به روزگار بابا اومد، نه
پرستو نمي داند با دائي اش چه كار كردند ولي هر وقت از مامانم مي پرسيدم چشماش پراز اشك ميشد ومي گفت بابا ستاره شد و رفت تو آسمونا! منم هر شب ميرفتم تو آسمون شايد بابا رو پيدا كنم. هرباركه يه ستاره يي چشمك ميزد مي گفتم شايد اين بابا باشه كه داره به من دست تكون ميده.با همين روياي شبانه بزرگ شدم..تو پيچ و خم اين سالها فهميدم چرا هر بار كه به اين آسمون نگاه ميكردم، آسمون غرق ستاره هست!! نگوكه يكي به كشتن چراغ نشسته!!صحبت از تك ستاره ها نيست صحبت از دشتي ازستاره هاست كه آسمون اين وطن رو نقره پوش كرده
تابستان ۶۷ از فجايع دردناک تاريخ هستي انسان ها بوده و در پوشه تاريخ نگاشته و ماندگار خواهد ماند و ما براي آيندگان مي گوييم و آيندگان براي فرزندان خود و فرزندان آنان براي نسل هاي آينده
از قتل‌عام زندانیان سیاسی ایران، در اواسط تابستان67، به‌عنوان بزرگترین جنایت ضدبشری بعد از جنگ جهانی دوم یاد می‌شود
مگر امكان دارد با يك «فرمان» هزاران زنداني اسير را كه دورانِ محكوميتِ غيرقانوني خود را مي گذرانند اعدام كرد؟

تدارک قتل‌عام زندانیان سیاسی، یک اقدام سراسری از پیش طراحی شده در بالاترین سطح حکومت بود که  به‌دستور خمینی از چند سال پیش در پی اجرای آن بودند.قتل‌عام سراسری زندانیان سیاسی از 28تیر (درست یک‌روز پس از آتش‌بس) شروع به‌کار کرد ولی تمرکز و بیشترین آماراين قتل عام بین 5 تا 25مرداد بود. این کشتار در شهریورماه نیز استمرار یافت. زندانیان مقاوم و مبارز سایر گروهها نیز در شهریورماه به شهیدان قتل‌عام پیوستند. البته ادامه این قتل عام به اشکال و ترفندهای مختلف تا سال 68 ادامه یافت
این قتل عام فجیع و بی‌سابقه با حکم کتبی و نظارت مستقیم خمینی صورت گرفت. بعد از پذیرش قطعنامه  توسط خمینی، کلیه پاسداران و حتی کارکنان اداری زندان در آماده‌باش کامل قرار گرفتند! تمام مرخصی‌های زندانبانان و کارکنان زندان لغو گردید. ملاقات زندانیان به‌طور کامل قطع شد. تلویزیون و روزنامه‌ها از بندها جمع شد. کلیه امکانات ارتباطی کارکنان زندان با خارج از زندان قطع و تنها یک خط تلفن در اختیار «کمیسیون مرگ» قرار گرفت. به‌ تمامی کارکنان اداری، نگهبانان و پاسداران دستور داده شد تا در قتل زندانیان شرکت نمایند، این‌کار با این هدف صورت گرفت تا با آلوده کردن کارکنان زندان به جنایت، اسرارشان برملا نگردد. تنها معدودی از شاهدان مستقیم آن جنایت هولناک توانستند از آن قتل‌عام جان بدر ببرند و تعداد اندکی از این شاهدان توانستند از جهنم آخوندها خارج شده و در مقابل مراجع بین‌المللی شهادت بدهند
سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید...!!!!! با انتشار خاطرات منتظری در آذرماه 1389 بر روی اینترنت، دستور بی‌رحمانه قتل‌عام سی‌هزار زندانی سیاسی در تابستان‌1367، البته با تأخیری 12‌ساله در معرض اطلاع عموم قرار گرفت

«بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روح‌الله الموسوی الخمینی»

منتظری در بخشی از خاطراتش درباره آمار کشته شدگان تنها چند روز پس از شروع قتل عام چنین می‌نویسد
«... بالاخره دو‌هزار ‌و ‌هشتصد یا سه‌هزار ‌و ‌هشتصد نفر زندانی ـ‌تردید از من است‌ـ از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. حتی افرادی که نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، طرف را می‌آوردند به او می‌گفتند بگو غلط کردم، او هم به‌شخصیتش بر‌می‌خورد، نمی‌گفت. می‌گفتند پس تو سرموضع هستی و او را اعدام می‌کردند. در همین قم یکی از مسئولان قضایی آمد پیش من و از مسئول اطلاعات قم گله می‌کرد که می‌گوید تندتند اینها را بکشیم، از شرشان راحت شویم، من می‌گویم آخر پرونده‌های اینها را بررسی کنیم یک تجدیدنظری در حکم اینها بکنیم، می‌گوید ”حکم اینها را امام صادر کرده ما فقط باید تشخیص سرموضع بدهیم“. به بعضی افراد می‌گویند تو سرموضعی؟! او هم نمی‌داند که قضیه از چه قرار است می‌گوید بله، فوری او را می‌برند اعدام می‌کنند

منتظری در ادامه این مطلب می‌نویسد
«... بالاخره این جریان گذشت بعد از مدتی یک نامه دیگری از امام گرفتند برای افراد غیرمذهبی که در زندان بودند. در آن زمان حدود پانصد نفر غیرمذهبی و کمونیست در زندان بودند، هدف آنها این بود که با این نامه، کلک آنها را هم بکنند و به‌اصطلاح از شرشان راحت شوند».... 

بر اساس بررسیهای واحد تحقیق شهیدان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال‌67، تنها در عرض سه روز ، 2800- 3000 زنداني سياسي اعدام شدند و تا پايان پاييز به سي هزار تن رسيد

آنها با وجود جاودان‌شان ما را در برابر این واقعیت دوگانه به‌سر دوراهی انتخابی شگفت می‌آورند و اندیشه ما را به آزمون می‌کشند. آنها یک فاجعه ضدانسانی را، با گوهر بی‌همتای «انتخاب آزاد» خود به یک حماسه بزرگ و باشکوه انسانی و سرمایه هر ایرانی تبدیل کردند تا الگوی هر ایرانی باشد که از این پس به نام «آزادی اندیشه» و «انتخاب آزاد» سخن بگوید
هر انسان شریفی در برابر شکوه این قهرمانی خاموش با شوق و افتخار تعظیم می‌کند

1 comments:

Anonymous said...

لعنت بر خمینی ما هستیم تا این جنایت پاک نشود

Post a Comment

از كامنت و نظرشما ممنون هستم

Twitter Delicious Facebook Digg Stumbleupon Favorites More